مهمترین راهکارهای کتاب دوباره فکرکن

مهمترین راهکارهای کتاب دوباره فکرکن
نویسنده این کتاب از آمادگی ذهنی و قدرت دوباره و دوباره فکر کردن و تجدید نظر کردن در آموختههای قبلی برای گرفتن تصمیمات به موقع در زندگی و رسیدن به اهداف سخن میگوید. این کتاب از پرفروش ترینهای جهان بوده است.
- برای اینکه بفهمید کاری که میکنید مهم است یا خیر، ببینید اگر کارتان متوقف شود، مردم خلأیی را حس میکنند یا نه؟
- بهترین چیزی که میتوانید تولید کنید، چیزی است که خودتان به آن نیاز دارید. چون به آن شناخت دارید و خیلی زود میتوانید متوجه خوبی یا آن شوید. پس سراغ کارهایی بروید که خودتان به آن احساس نیاز میکنید.
- هیچ وقت زمان تمام و کمال وجود ندارد. همیشه موانعی هست. یا سرتان شلوغ است، یا جوانید، یا پیرید، یا بیپول یا هرچیزی. اگر مدام درباره زمانبندی کارها غر بزنید، هیچوقت آن کارها اتفاق نخواهند افتاد.
- قبل از اینکه اظهار ناامیدی کنید، ببینید با همان چیزهایی که دارید، چه کار میتوانید بکنید.
- بعضی کارها هستند که میتوانید انجام بدهید. بعضی کارها هستند که میخواهید انجام بدهید. بعضی کارها هم هستن که باید انجام بدهید. نقطه شروعتان کارایی هستند که باید انجام بدهید. پس از نقطه کانونی شروع کنید.
- اولِ کار به جزئیات فکر نکنید. هیچ کمکی نمیکند. حتی بیشتر وقتها تا بعد از شروع کار نمیتوانید جزئیات مهم آن را تشخیص بدهید.
- به جای تمرکز روی آخرین مُد و چیزهایی که هنوز امتحانشان را پس ندادهاند، روی چیزهای ثابت و ماندگار تمرکز کنید. مُد به تدریج از بین میرود اما مزیتهای دائمی هیچ وقت کهنه نمیشوند.
- وقفه، دشمن بهرهوری است. تماسهای وسطِ کار، جلسههای وقت و بیوقت. باید وارد منطقه تنهایی بشوید. یعنی زمانی که مجبور نباشید به کارهای مختلف فکر کنید. یک زمان تنهایی طولانیمدت بیشترین بهرهوری را به همراه دارد. در این مدت، پیامک، تماس تلفنی، ایمیل و همه چیز را کنار بگذارید. در آخر خودتان از مقدار کاری که توی زمان انجام دادهاید، وقتی برای کارایی میخواید تعامل داشته باشید، از پیامک و ایمیل و اینا استفاده کنید که نیاز به پاسخدهی فوری نباشه. اینجوری طرف مقابلتون هر وقت راحت بود و سر فرصت جواب میده.
-
بدترین وقفههای کاری جلسات هستند. چون:
1.معمولا حول مفاهیم انتزاعی میچرخند نه مفاهیم واقعی.
2. توی هر دقیقه حجم خیلی کمی اطلاعات منتقل میکنند.
3. خیلی راحت از موضوع منحرف میشوند.
4. جلسه نیاز به آمادگی کامل دارد که معمولا اغلب افراد ندارد.
5. غالبا دستورالعملهای مبهمی دارد که هیچ کس واقعا از هدفش مطمئن نیست.
6. اغلب حداقل یک آدم ابله توی جلسه هست که با پرچونگی و مزخرفات وقت بقیه را هدر میدهد.
7. جلسات زاد و ولد میکنند. این جلسه به یک جلسه دیگر منجر میشود و این روند ادامه دارد
8. بعضی وقتها یک ساعت برای یه جلسه اختصاص میدهید در حالی که 10 دقیقه براش کافی بود.
9. پس اگه مجبور به جلسه گذاشتن هستید این قوانین را رعایت کنید:
1- از زمان سنج استفاده کنید. زنگ که زد جلسه تمام است.
2- افراد کمی را دعوت کنید.
3- دستور کار جلسه روشن و واضح باشد.
4- جلسه با یک مشکل مشخص شروع شود.
5- به مسائل واقعی در جلسه اشاره شود. و جلسه در محل وقوع مسأله باشد نه در اتاق کنفرانس!
6- یک راه حل که پیدا شد، جلسه را پایان دهید و چند نفر را مسئول اجرای آن قرار دهید تمام!